انتظار
مَبین که قلبِ زمین، به ناله و آه است
مَبین که یوسفِ گُمگشته در تهِ چاه است
مَبین که یلداست و شب، تار و طولانی است
ما، ز شب میگذریم، طلوع در راه است
به وقتِ 《صیحه اول》 تو خویش را دریاب
به گاهِ غیبتِ خورشید، نوبت ماه است
اگرچه غیبتِ خورشید سخت و جانفرساست
برون شدنش زِ پرده، خواه ناخواه است
بانو شهناز نیرومنش
تابستان ۸۷