بوی این می بشنو آنگه سنگ زن بر جام ما
پا بنه در حلقه پس بر هم بزن آرام ما
مدعی را گو بیا از جام ما یک جرعه نوش
… بار خود سنگین مکن بر لب مران بد نام ما
غافل از کون و مکان از چیست این ناباوری
دل بده تا که خوری از رزق صبح و شام ما
چون چشی از سفره مما رزقنا ینفقون
جان و دل گردد اسیر دانه و هم دام ما
گر شفای دل طلب داری بیا تا پای خم
باده درمان می کند درد تو و آلام ما
نذر و خیرات سلامت باش ساقی ریختند
از شراب وصل و ادراک و طرب در کام ما
هر سحر اینجا نماز عشق بر پا می شود
قصد قربت اقتدا بر ساقی خوشنام ما
یک قدح زین می بگیر و بعد ادراک نماز
میم مستی را طلب کن از الف تا لام ما
در نماز عشق تجدید وضو با جام می
یا تیمم خاک درب میکده همگام ما
چار تکبیر انا الحق پس یقیمون الصلوه
اجر این خیرالعمل پرواز شد فرجام ما
گر بیندازی پر و بال مجازی میپری
تا فلک تا قاف عشقش از در و از بام ما
چون که از او جز خودش هرگز تمنایی نبود
قرعه ارض و سما تقدیر شد بر نام ما
پس اسیر حلقه زنجیر عشقش چون شدیم
کاینات و ملک هستی گشت در دم رام ما
کتاب سیر-دفتر دوم-ساقی
۱۳۸۶ زمستان