امید
کاش ز سویِ کویِ دوست، بوی وصل میرسید
یک عمر انتظارِ من، به سال و فصل میرسید
کاش به یک کنایهای، یا که به یک اشارهای
جذبه او هدف کند، جان مرا نشانهای
چیست درون جانِ من، جز کششی ز سوی او
بارِقِهای است آتشین، بر دل و جانِ من از او
سوختم از فراقِ او، خانه دوست را بگو
هر طرفی نشانه از، رویت اوست را بگو
بانو شهناز نیرومنش
سال ۱۳۸۱