نابرده رنجهای لاابالی صفت را چه گنج ها که نصیب شد
تیغی که با شقاوت درید سینه ی عشق را تیغ طبیب شد!!
گفته بودند که سنگ لعل میشود در مقام صبر
ای بس عجب که این لعل، شکسته به سنگ شکیب شد
هیچم گلایه ز خصم نیست که تیغ ز روبرو میکشد مرا
دردم از اوست که رفیق قافله و شریک دزد نانجیب شد
وقتی فتنه ی سکوت حلقوم حقیقت را درید و رفت
آن هرزه گوی مدعی ، به نام حق،سخنگو و خطیب شد
اول به نام دوست با خدعه و نیرنگ دهان حقیقت را لگام زد
بعدا به یاد «او» وقیحانه قاری «امن یجیب» شد
ما را تکرار واقعه ی قرآن سر نیزه و فریسیان و سامری
با حادثه ی ابن ملجم و یهودا و اهل کوفه یکجا نصیب شد
حق پشت پرده ی جهل وشقاوت، مظلومانه سکوت کرد
باز هم حقیقت اسیر ترفند بازی مردم فریب شد
ما را نه قدرت دشمن که مصلحت اندیشی دوست!! ضربه زد
مقهور هراس کاذب خویش شدند و «او» تنها و غریب شد
رنجی که بردیم در این فتنه ،در غیاب تو ای «طاهر طهور»
کفران نعمت حضور تو بود که اینک ما را نصیب شد
شهناز نیرومنش
27 ژانویه 2013