نابرده رنجهای لاابالی صفت را چه گنج ها که نصیب شد تیغی که با شقاوت درید سینه ی عشق را تیغ طبیب شد!!
گفته بودند که سنگ لعل میشود در مقام صبر ای بس عجب که این لعل، شکسته به سنگ شکیب شد
هیچم گلایه ز خصم نیست که تیغ ز روبرو میکشد مرا دردم از اوست که رفیق قافله و شریک دزد نانجیب شد
وقتی فتنه ی سکوت حلقوم حقیقت را درید و رفت آن هرزه گوی مدعی ، به نام حق،سخنگو و خطیب شد