جهالت هم عجب ،اين روزها ،غرق غرور است – دفتر دوم – پاییز 1387
صبوري ميكنم، اما دلم درياي خون است /تغافل ميكنم ،در سينه ام دشت جنون است خموشم ،ساكتم ،اي واژه ها تقصير كاريد / نميخواهم نميخواهم دگر در سينه ام طوفان بكاريد چقدر اين روزها ،اينجا ،صداقت داغدار است / «چقدر اين روزها ،رسم تظاهر برقرار است» چقدر اين روزها، اينجا سراب از آب دور است/ «جهالت هم عجب …
جهالت هم عجب ،اين روزها ،غرق غرور است – دفتر دوم – پاییز 1387 ادامه »